×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

دلم گرم خداوند است

کاش

× افسانه زندگی..... مادرم برایم افسانه می گفت... پر از شیدایی زمانه ؛لبریز از افسونگری جانانه ومن غافل از گذر عمر؛ در كنار جویبار زمانه؛ تنها سراپا گوش بودم. روزگار همچنان می نوشت و من شدم افسانه... من در خیال خود ان رود خروشان بودم وجوانیم سنگهای صیغلی خفته در بستر روزگار. اما من تنها افسانه ای از ان روزها و رودها بودم... با خاطراتی خیس كه دیگر با چشم جان هم خوانده نمی شدند. من همان روزها هم افسانه ای كهنه بودم كه بارها و بارها در گذشته های دور نوشته و فراموش شده بودم و غافل در تكراری جدید ؛از بوی ماندگی ان؛ سرمست می شدم و خیره در چشمان معصوم كودكم برایش افسانه می گفتم: افسانه ی قدیمی زندگی را...
×

آدرس وبلاگ من

forouzan66.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/forouzan66

پنهان

هر چه این احساس را در انزوا پنهان کند.... می تواند از خودش تا کی مرا پنهان کند؟ ....عشق، قابیل است؛ قابیلی که سرگردان هنوز.... کشته خود را نمی داند کجا پنهان کند! ....در خودش، من را فرو خورده ست، می خواهد چه قدر .....ماه را بیهوده پشت ابرها پنهان کند؟!..... هرچه فریاد است از چشمان او خواهم شنید! .....هر چه را او سعی دارد بی صدا پنهان کند... آه!، مردی که دلش از سینه اش بیرون زده ست .....حرف هایش را، نگاهش را، چرا پنهان کند؟!! .....خسته هرگز نیستم، بگذار بعد از سال ها....... باز من پیدا شوم، باز او مرا پنهان کند..."
دوشنبه 21 آذر 1390 - 9:10:33 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://livedown.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 22 آذر 1390   11:49:44 AM

در کلامت چه غمیست�
در نگاهت �
انعکاس آرزوهای ناکام�چه ..تلخ..میگرید..
در لبخندت .چه ..غمیست�
دوست من ..چه .کنم .تا شکوفا.بشوی..
از زیر برف .سالیان�
به ..قندیل زهرخند ..آب شود ..آرام ..و قطره ای ..بچکد �تنها قطره ای..

http://livedown.gegli.com

ارسال پيام

سه شنبه 22 آذر 1390   11:10:36 AM

باران

چشم زمین باران آسمان از چشم یا آسمان

فرقی نمی‌کند

باران وقتی بر زمین افتاد

دیگر باران نیست

 

شاهین  سادات ناصری