×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

دلم گرم خداوند است

کاش

× افسانه زندگی..... مادرم برایم افسانه می گفت... پر از شیدایی زمانه ؛لبریز از افسونگری جانانه ومن غافل از گذر عمر؛ در كنار جویبار زمانه؛ تنها سراپا گوش بودم. روزگار همچنان می نوشت و من شدم افسانه... من در خیال خود ان رود خروشان بودم وجوانیم سنگهای صیغلی خفته در بستر روزگار. اما من تنها افسانه ای از ان روزها و رودها بودم... با خاطراتی خیس كه دیگر با چشم جان هم خوانده نمی شدند. من همان روزها هم افسانه ای كهنه بودم كه بارها و بارها در گذشته های دور نوشته و فراموش شده بودم و غافل در تكراری جدید ؛از بوی ماندگی ان؛ سرمست می شدم و خیره در چشمان معصوم كودكم برایش افسانه می گفتم: افسانه ی قدیمی زندگی را...
×

آدرس وبلاگ من

forouzan66.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/forouzan66

هوای تو

اصلا چرا دروغ، همین پیش پای

تو گفتم که یک غزل بنویسم برای تو

 احساس می کنم که کمی پیرتر شدم

 احساس می کنم که شدم مبتلای تو

 برگرد و هر چقدر دلت خواست بد بگو

دل می دهم دوباره به طعم صدای تو

 از قول من بگو به دلت نرم تر شود

بی فایده ست این همه دوری ، فدای تو!

دریای من ! به ابر سپـردم بیـاورد :

 یک آسمان، بهانه ی باران برای تو

ناقابل است ، بیشتر از این نداشتم

رخصت بده نفس بکشم در هوای تو

شنبه 22 بهمن 1390 - 7:47:50 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

http://livedown.gegli.com

ارسال پيام

شنبه 22 بهمن 1390   7:56:08 PM

اجی گلم چقد قشنگ نوشتی